رویكردی جامعه شناسانه به شیوه مصرف انرژی در كشور؛
اصحاب علوم اجتماعی در حوزه صرفه جویی انرژی کم کاری کرده اند
به گزارش فی بگیر، برپایه یک فراتحلیل از پژوهش های علوم اجتماعی که در ایران در مورد ابعاد مختلف انرژی انجام شده، تعداد مقالات مجلات طراز اول تا سال ۱۴۰۲ کمتر از ۱۵ مقاله بوده؛ به قول یک جامعه شناس، این غفلت اصحاب علوم اجتماعی است که اساسا آن بعد اجتماعی را مورد توجه قرار نداده اند و همین سبب می شود که سیاستگذار هم به این مورد توجه نکند.
در روزهای اخیر که با مسایلی از قبیل برودت هوا و همراه با آن با قطعی برق در بعضی مناطق مواجه هستیم، بیشتر از هر زمان دیگر مسئله انرژی و نحوه مصرف آن مورد توجه قرار گرفته است. برخی کارشناسان می گویند: مجموعه ای از شرایط مانند «شرایط اقتصادی و فرهنگی خانوار»، «زمینه های شخصی»، «دانش و آگاهی»، «سبک زندگی صرفه جویانه» و «ارزش های صرفه جویی» در مصرف انرژی تأثیر دارند که برای کاهش مصرف ضروری است در مورد آنها مطالعه و راهکارهایی اساسی صورت گیرد.
در این باره قابل ذکر است در صورتی که تمرکز کشورهای پیشرفته روی کاهش شدت مصرف انرژی است، این شاخص در ایران روندی رو به رشد به خود گرفته و در میان دیگر کشورها از نظر کاهش شدت مصرف انرژی در پایان لیست قرار دارد. بطوریکه در این زمینه «مصطفی رجبی مشهدی»، مدیر عامل شرکت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق (توانیر) چندی قبل اظهار داشت: میزان مصرف انرژی خانگی در ایران ۱.۵ برابر ترکیه و ۲ برابر آمریکاست و سرانه مصرف انرژی در قسمت خانگی ایران ۱.۶ برابر متوسط جهانی و به شکل کلی هم شدت مصرف انرژی در ایران ۲ برابر متوسط جهانی است.
همچنین طبق تازه ترین آمار، ایران بیشتر از ۲.۵ برابر میانگین جهانی انرژی مصرف می کند. شاخص شدت مصرف انرژی در ایران ۶۳ صدم درصد است و پس از ایران، روسیه و عربستان سعودی به ترتیب با شاخص شدت انرژی ۵۳ صدم و ۵۱ صدم بالاترین مقدار شاخص شدت انرژی را به خود اختصاص داده اند. همینطور پیشبینی ها نشان میدهد تا سال ۲۰۴۰ (۱۴۶۱) مصرف انرژی در جهان ۴۸ درصد نسبت به میزان مصرف انرژی در سال ۲۰۱۲ افزایش خواهد یافت و همینطور آسیا در سال ۲۰۴۰ بیشترین مصرف کننده انرژی است.
ایران بیشتر از ۲.۵ برابر میانگین جهانی انرژی مصرف می کند. شاخص شدت مصرف انرژی در ایران ۶۳ صدم درصد است و پس از ایران، روسیه و عربستان سعودی به ترتیب با شاخص شدت انرژی ۵۳ صدم و ۵۱ صدم بالاترین مقدار شاخص شدت انرژی را به خود اختصاص داده اندبا توجه به این آمار و میزان مصرف انرژی در ایران، سوالاتی مطرح است که آیا مصرف انرژی یک مسئله فرهنگی است یا اقتصادی است؟ اگر این مسئله فرهنگی است، مسؤلان و سیاستگذاران چه سیاسگذاری هایی دراین خصوص داشته اند و اصحاب علوم اجتماعی چه تحقیقات و مطالعاتی در این خصوص انجام داده اند؟
برای یافتن پاسخ سوالات، پژوهشگر ایرنا با «الهه سادات اکبرنیا» و «معصومه اشتیاقی»، دو جامعه شناس و پژوهشگر علوم اجتماعی به گفت و گو نشست که مشروح آنرا در ذیل می خوانید:
شیوه مصرف انرژی، امری فرهنگی است و به سبک زندگی انسان ها مرتبط است
اکبرنیا در رابطه با مصرف انرژی و ارتباط آن با سبک زندگی می گوید: مصرف در دیدگاه جامعه شناسانه متاثر از عوامل مختلفی از سطح خرد تا کلان است و می تواند شامل رفتار یا عادت های مصرفی انرژی هم باشد. امروزه در پژوهش های حوزه مصرف انرژی در جهان هم به اهمیت رفتار مصرف کننده و عوامل موثر بر آن تاکید می شود. بیشتر پژوهشها در دهه های گذشته بر بعد فنی و اقتصادی مصرف انرژی تاکید داشتند، اما تحقیقات اخیر بر اهمیت عوامل اجتماعی و روانشناسی اجتماعی توجه نشان داده اند و مدلهای رفتاری مصرف در نظریه های مختلف روانشناسی اجتماعی هم گواهی بر این مورد است. بر مبنای پژوهشی که با عنوان تحلیل جامعه شناختی مصرف انرژی انجام داده ام، به این مورد پرداخته ام که چه عوامل و شرایطی روی دغدغه مندی مردم در صرفه جویی انرژی اثرگذار است؟
وی می افزاید: بر مبنای نتایج این مطالعه، همچون شرایط زمینه ای که بر مصرف انرژی تأثیر می گذارد، شرایطی مانند «شرایط محیطی»، «شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه»، «شرایط اقتصادی جامعه» و «در دسترس بودن انرژی» است. هنجارها و ارزش های هر فرد و گروهی متاثر از بستر فرهنگی و اجتماعی است که در آن زیست می کند.
ازاین رو الگوهای رفتاری افراد هم در این شرایط شکل می گیرد و هم کنترل و یا بازتولید می شود. بعنوان مثال، برای برخی هنجارهای صرفه جویانه جای خویش را به هنجارهایی در جهت مصرف داده است. به طوریکه افراد این فشارهای اجتماعی را در روابط خودشان گزارش می کنند. برای نمونه اینکه تو خسیسی و لامپ های خانه رو خاموش کردی. یا برعکس لامپ ها و همه لوسترها را برای زیبایی و تجملات روشن می کنند.
اکبرنیا: «شرایط محیطی»، « فرهنگی و اجتماعی جامعه»، « اقتصادی جامعه» و «در دسترس بودن انرژی» در میزان مصرف انرژی تأثیر گذار استوی ادامه می دهد: در گذشت زمان تغییرات فن آوری، رشد و توسعه برق رسانی یا گازرسانی در ایران، باعث تغییر رفتارهای مصرفی شده است. یعنی در دسترس بودن برق و گاز منجر به وابستگی به آن شده و الگوهای رفتاری در این زمینه را شکل داده است. برای نمونه یکی از شرکت کنندگان پژوهش که تجربه زندگی در یکی از کشورهای آفریقایی (که در برق رسانی گرفتار مشکل بوده) را داشته، گزارش می داد که شرایط فنی آن کشور، شرای طفرهنگ اجتماعی را هم تحت الشعاع قرار داده است؛ حتی متولیان آن کشور هم از لامپ کوچک برای روشن نگه داشتن پذیرایی بزرگ استفاده می نمایند.
اکبرنیا به شرایط علی مانند «شرایط اقتصادی و فرهنگی خانوار»، «زمینه های شخصی»، «دانش و آگاهی»، «سبک زندگی صرفه جویانه» و «ارزش های صرفه جویی» در مصرف اشاره کرده و می گوید: شرایط اقتصادی یک خانواده هم در مصرف اثرگذار است.
برای مثال در مصاحبه هایی که با مسئولین برق منطقه ای تهران داشتم، آنها اشاره می کردند که مشترکین مناطق شمالی تهران، عمده مشترکین پرمصرف تهران را می سازند و اکثرا مناطق پایین تر، کم مصرف تر و مناطق میانی در دسته خوش مصرف ها قرار دارند.
یعنی طبقه بالای اقتصادی به سبب مصرف گرا بودن و اهمیت ندادن به هزینه های مصرفی دغدغه کمتری نسبت به صرفه جویی دارند. البته این به مفهوم بی اهمیت بودن فرهنگ اجتماعی خانواده نیست. چونکه در یک ساختمان ۴ واحدی، امکان دارد ۴ فیش متفاوت صادر شود که به فرهنگ اجتماعی و سبک زندگی صرفه جویانه و ارزش و آگاهی آنها ربط دارد.
وی می گوید: همینطور تذکرات والدین به فرزندان، اعضای خانواده به هم، فرزندان به والدین همچون رفتارهای کنترلی و نظارتی معرفی شده است که عادات و سبک رفتاری آنها را شکل می دهد. از ین جهت، خیلی از رفتارها در ذهن و فکر افراد درونی شده (چه عادات در جهت حفظ انرژی و چه برعکس آن) و منجر به ماندگاری رفتار در زمان ها و مکانهای مختلف می شود. آگاهی و دانش از مسائل در رابطه با انرژی هم می تواند به تغییر نگرش و دغدغه های مرتبط کمک نماید.
همچنین همچون عناصری که رفتارها را شکل می دهند، اعتقادات و باورهای افراد است که دغدغه های آنها را در مورد مصرف انرژی شکل می دهد. «مذهبی بودن»، «داشتن نگرش های محیط زیستی»، «به فکر همنوع بودن» و «تعهد ملی گرایانه داشتن» از مواردی هستند که رفتار افراد را در میزان مصرف انرژی شکل می دهند.
وی به شرایط مداخله گر مانند اعتماد نهادی، میزان تعرفه و آموزش نهادهای رسمی و غیر رسمی در مصرف انرژی اشاره کرده و می گوید: اعتماد بین مردم و مسئولین زمینه ساز جامعه پذیری در الگوهای مصرف و ایجاد دغدغه و انگیزه جهت حل چالش های در رابطه با برق هست. اگر اعتمادی وجود نداشته باشد یا کم باشد، پیام ها و درخواست هایی که مسئولین می دهند کمتر روی رفتار مصرفی مردم تأثیر می گذارد. مردم باید احساس کنند که با صداقت با آنها رفتار می شود تا مشارکت اجتماعی شان بالا رود. به نظر من، دولت و مسئولین باید همه چیز را از خود شروع کنند. ادارات و سازمان ها باید در رعایت مصرف انرژی در اولویت باشند تا مردم احساس نکنند که تنها تذکر به آنها داده می شود.
اکبرنیا می افزاید: خیلی از مسئولین و متخصصان قیمت انرژی در قسمت های مختلف برق، گاز و بنزین را بعنوان عامل بسیار مهمی در دغدغه مندی شهروندان نسبت به صرفه جویی می دانند. در واقع گفته می شود تا تغییری در میزان تعرفه های انرژی انجام نشود، مردم رفتار خودشان را تغییر نمی دهند. مبحث مهم دیگر آموزش است. آموزش نه به معنای بالا رفتن صرف اطلاعات، بلکه به معنای ایجاد دغدغه در بین شهروندان است. آموزش می تواند از راه نهادهای رسمی و غیر رسمی صورت بگیرد.
اشتیاقی هم در این زمینه می گوید: «موریس آندل»، پژوهشگر فنلاندی در مطالعه ای که در حوزه مصرف انجام داده است، ۴ انگیزه را بعنوان نگرش های صرفه جویانه نسبت به مصرف شناسایی کرده است. شناخته شدن بعنوان مصرف کننده سبز، دل مشغولی داشتن نسبت به مسایل اکولوژیک، حفاظت محیط زیست برپایه ملاحظات اخلاقی و فشارهای هنجاری.از نظر این پژوهشگر موارد یاد شده پشتوانه های نگرش صرفه جویانه هستند.
سوال اینجاست که آیا سیاست گذار و مسؤلان در مبحث انرژی چنین مواردی را مورد توجه قرار داده اند؟ آیا ما ساختمان های سبز را داریم؟ آیا ساختمان های با مصرف استاندارد انرژی را شناسایی کرده ایم؟ آیا توانسته ایم یک هویت محیط زیستی را به جامعه عرضه دهیم؟
این پژوهشگر اجتماعی می گوید: ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای مصرف، متغیرهای بسیار مهمی هستند که می توانند تأثیر بسیاری داشته باشند. اینکه فرد چه نگرشی نسبت به نتایج مثبت و یا منفی صرف جویی دارد و یا اساسا چه هنجارهایی را در انرژی می بیند و آیا هنجار راحتی برایش مهم می باشد یا بودجه انرژی مهم می باشد و یا هنجار اخلاقی برایش مهم می باشد، مهم هستند و می توانند در تغییر رفتار افراد اثرگذار باشند.
اشتیاقی می افزاید: مصرف انرژی تا حدود زیادی به تصمیم خانواده ها بستگی دارد. این که از لامپ کم مصرف یا وسایل خانگی کم مصرف بهره گیرند و یا پنجره خویش را عایق بندی کنند. در واقع، تصمیمات خانواده ها از دو جهت اهمیت دارد. یکی از جهت بهبود کارآمدی و دیگری از جهت تغییر رفتار مصرف است. اگر این دو با هم اتفاق بیفتند، یک کاهش مصرف کلی را میتوان به دنبال داشت.
اشتیاقی: ما در کشوری هستیم که بنزین، گاز و برق ارزان است و تصمیم می گیریم برای رفاهمان و زندگی لذتبخشمان مصرف را افزایش دهیم. یعنی فرد با ترجیح دادن منافع شخصی خود، اقدامی در جهت منافع عمومی انجام نمی دهد. در صورتی که اساسا برق و یا گاز یک کالای عمومی استوی ادامه می دهد: در مورد شیوه مصرف انرژی، «نظریه کالای عمومی» و «دام های اجتماعی» مطرح است. ما در کشوری هستیم که بنزین، گاز و برق ارزان است و تصمیم می گیریم برای رفاهمان و زندگی لذتبخشمان مصرف را افزایش دهیم. یعنی فرد با ترجیح دادن منافع شخصی خود، اقدامی در جهت منافع عمومی انجام نمی دهد. در صورتی که اساسا برق و یا گاز یک کالای عمومی است.
در این باره «نظریه معمای زندانی» هم مطرح است. وقتی افراد به سبب فقدان آگاهی، تنها نفع شخصی خویش را ببینند، این مورد می تواند به یک دام اجتماعی منجر شود. به عبارتی از آنجائیکه ما آگاهی جمعی در مورد کنشی که پیامد جمعی دارد، نداریم، در دام اجتماعی می افتیم که قادر نیستیم مصرف درست و صرفه جویی لازم را داشته باشیم.
نکته دیگر بحث تشویق و تنبیه است که بعضی از کشورها در زمینه مصرف انرژی بدان توجه داشته اند. در این کشورها قوانینی در مورد عایق کاری و یا مالیات های انرژی و یا تشویق های مالی در مورد نحوه مصرف شهروندان وجود دارد و تشویق ها در کنار تنبیه ها وجود دارند. اما آیا ما در این خصوص کاری انجام داده ایم؟
تجارب در مورد کاهش مصرف انرژی چه هستند؟
اکبرنیا به تجارب کشورهای مختلف در زمینه کاهش مصرف انرژی اشاره کرده و می گوید: کاهش مصرف انرژی بستگی به شرایط کشورها در دارا بودن انرژی، راهبردهای اقتصاد کلان، سطح تکنولوژی و مشارکت اجتماعی مردم دارد. در کشورهای توسعه یافته، انرژی ارزان نیست. انرژی یک کالای اقتصادیست که بر مبنای رویکرد اقتصادی متناسب با نیازهای کشور برنامه ریزی می شود. در کشورهای توسعه یافته، انرژی به شکل های مختلف بهینه سازی می شود. البته بهینه سازی فقط در قسمت مصرف نیست بلکه انتقال، توزیع و مصرف را هم شامل می شود. همینطور در کشورهای مختلف بسته به نیازمندی شان، منابع تولید انرژی تنوع بیشتری دارد. برای نمونه انرژی های تجدیدپذیر و هسته ای در کنار منابع دیگر در تولید برق کمک می کنند.
وی می افزاید: در کشور ما باوجود ظرفیت خورشیدی بالا، به سبب داشتن ذخایر انرژی، دیدگاه سازه ای بر ساخت نیروگاه های گازی غلبه داشته و توجه به توسعه نیروگاه های خورشیدی نشده و هم اکنون اثرات آن نمایان است. البته فقدان مشارکت بخش خصوصی به سبب نازل بودن قیمت انرژی هم اثرگذار است. در صورتی که در خیلی از کشورها برای انرژی های تجدیدپذیر، استارت آپ هایی در عرصه تولید، توزیع و مصرف(بحث های نوآوری اجتماعی و کارآفرینان اجتماعی در حوزه انرژی) وجود دارد.
در کنار این موارد، استاندارد ساختمان سازی و عایق بندی سقف، دیوار و شیشه های دوجداره هم از اموری هستند که در کشورهای دیگر به آنها توجه می شود، در صورتی که در کشور ما اصلا توجه و نظارتی بر نوع ساختمان سازی و رعایت برخی اصول نمی گردد. همچنین در بعضی از کشورها، کارهای فرهنگی از راه سازمان های مردم نهاد(NGO) ها و یا کمپین های مختلف در مورد مصرف انرژی صورت می گیرد و یا در بعضی از کشورها موج های مختلف نظرسنجی و یا پژوهش های مختلف در مورد آگاهی و نگرش شهروندان نسبت به انرژی ها صورت می گیرد.
اشتیاقی هم به تجارب کشورهای مختلف دراین خصوص اشاره کرده و می گوید: در اروپا از سال ۱۹۷۰ که بحران انرژی روی داد، مسؤلان دولتی این بحران را به رسمیت شناختند و روی این مورد بررسی های بسیاری انجام دادند. این در حالیست که ما در ایران هیچ اقدامی انجام نداده ایم. در صورتی که ما در ایران به سبب اقلیمی که داریم، می توانیم روی انرژی های تجدیدپذیر کار نماییم.
در اروپا از سال ۱۹۷۰ که بحران انرژی روی داد، مسؤلان دولتی این بحران را به رسمیت شناختند و روی این مورد بررسی های بسیاری انجام دادند. این در حالیست که ما در ایران هیچ اقدامی انجام نداده ایموی می افزاید: درست است که در مورد مصرف انرژی رفتار مصرف کنندگان مهم هست، اما با اینحال عوامل بسیاری دست به دست هم می دهند تا یک رفتار مصرفی اتفاق بیفتد. برای نمونه قیمت های انرژی و یا هنجارهای انرژی بر رفتار مصرف کنندگان تأثیر دارد.
پژوهش های جهانی نشان میدهد قیمت تصاعدی برق در ساعات اوج هم روی تعهدات خانواده در مورد مصرف انرژی خصوصاً در ساعات مشخص تأثیر می گذارد و هم این که تعهدات بیشتر را منجر می شود. در ایران هم اگر اشتباه نکنم توانسته اند در سالهای اخیر، کارهایی را دراین خصوص انجام دهند.
اما با اینحال این موارد کافی نیستند و باید اقدامات جدی تر دیگری دراین خصوص صورت بگیرد. با توجه به این که مداخلات در زمینه کاهش مصرف انرژی می تواند هم از نوع سخت افزاری و هم از نوع نرم افزاری باشد، ازاین رو سیاست های تشویقی و تنبیهی بسیاری میتوان دراین خصوص تعبیه و عرضه کرد.
اصحاب علوم اجتماعی در حوزه صرفه جویی انرژی کم کاری کرده اند
اشتیاقی در مورد میزان مطالعات و تحقیقات انجام شده در زمینه مصرف انرژی در ایران می گوید: این مورد که درک کنشگران از انرژی چیست امر بسیار مهمی در علوم اجتماعی است. با اینکه انرژی خوب است اما شیوه عمل کنشگران در مقابل آن بر مبنای تفسیری که از انرژی دارند، مهم می باشد. ازاین رو در اینجا سوالاتی از این دست مطرح است که اساسا در نگاه شهروندان انرژی چطور درک می شود؟ آیا چنین مسئله ای در پژوهشها و مطالعات ما مورد توجه قرار گرفته است ؟ آیا سیاستگذار و برنامه ریز ما به این مورد توجه کرده اند؟
وی می افزاید: محققی به نام «داربی» عقیده دارد که حداقل ما سه گونه ادراک انرژی داریم. انرژی به مثابه کالا، انرژی به مثابه نیاز اجتماعی و انرژی به مثابه یک منبع محیط زیستی. هر کدام از این مدلهای ادراکی می تواند منجر به رفتارهای متفاوت در مصرف انرژی شود. وی ادامه می دهد: این که خانه چه اندازه باشد و یا سبک معماری آن چگونه باشد، نشان از طبقه اجتماعی و درآمد افراد است. در صورتی که در تمام دنیا تلاش می شود شهروندان مدلهای کم مصرف ساخت و ساز را انتخاب کنند. یا دولت وسایل برقی و گازی که دارای مصرف پایدار باشد یا دارای الگوی مصرف پایدار باشد را در شهر رواج دهد. اما آیا در کشور ما وسایل برقی و گازی مطابق با الگوی مصرف انرژی هستند یا خیر؟
این پژوهشگر می افزاید: ما وقتی مطالعات جهانی را بررسی می نماییم، مشاهده می نماییم که آگاهی بخشی به شهروندان در زمینه نحوه تولید، توزیع و مصرف انرژی و حتی نتایج ناشی از مصرف آن است. حتی گاهی شاهد می باشیم کشورهایی تورهای گردشگری برای دانشجویان و دانش آموزان و یا زنان خانه دار می گذارند با منابع انرژی، مدلهای مصرف و یا نتایج مصرف انرژی آشنا گردند.
ازاین رو من معتقدم باید شیوه صرفه جویی در مصرف برق یا گاز را خصوصاً به دانش آموزان آموزش دهیم و روی این مسئله بسیار کار انجام دهیم. در صورتی که ما در کشورمان دراین خصوص گرفتار کم کاری هستیم. شاید در مقطع زمانی خاصی، تبلیغاتی به نام «بابا برقی» داشتیم، اما سوال اینست که در مدت زمان تا چه اندازه روی این مسئله مانور داده شده است؟
امروزه جامعه ما انرژی را به مثابه یک نیاز اجتماعی درک کرده، چونکه مسئله کمبود انرژی را در زندگی روزمره می بیند. در صورتی که چند سال قبل شاید به این شدت اتفاق نبود. شاید غفلت اصحاب علوم اجتماعی هم دراین خصوص نقش داشته است.
سال قبل در همایش پژوهش های اجتماعی فرهنگی که توسط انجمن جامعه شناسی برگزار گردید، یک فراتحلیل از پژوهش هایی که در ایران توسط علوم اجتماعی در مورد ابعاد مختلف انرژی انجام شده بود را بررسی کردیم، دیدیم که تعداد مقالات مجلات طراز اول تا سال ۱۴۰۲ کمتر از ۱۵ مقاله بودند. پس این غفلت اصحاب علوم اجتماعی است که اساسا آن بعد اجتماعی را مورد توجه قرار نداده اند و همین هم سبب می شود که سیاستگذار هم به این مورد توجه نکند.
راهکارها برای کاهش مصرف انرژی چیست؟
اکبرنیا به راهکارهایی برای کاهش مصرف انرژی اشاره کرده و می گوید: یکی از راهکار ها کنترل قیمت است. بخش عمده ای از متخصصین معتقد هستند که سهم کم هزینه های خانوار در قسمت انرژی عملاً نمی تواند مصرف کننده را برای تغییر رفتار تحریک کند. پس ضروری است که قیمت افزایش پیدا کند. یعنی آزاد سازی قیمت صورت بگیرد و پول یارانه به خود مردم داده شود و یارانه به زنجیره پایانی مصرف اختصاص یابد تا زمینه سرمایه گذاری در قسمت برق برقرار شود. در اینجا هم باید تعریف درستی از مشترک پرمصرف، کم مصرف و خوش مصرف داشت و راهکارهای تشویقی و تنبیهی متناسب با تفاوت گروههای مصرفی از نظر اقتصادی، فرهنگی، جنسیتی، سنی و... لحاظ شود.
وی ادامه می دهد: «داشتن رویکرد فرهنگی و اجتماعی در مدیریت مصرف« هم یکی دیگر از راهکار ها است. سیاست گذاران معمولاً تحصیل کرده های بخش های فنی هستند، در صورتیکه در مدیریت فرهنگی، داشتن نگاه جامعه شناختی به مسائل هم اهمیت دارد. به سبب ارتباط گسترده مجموعه صنعت برق با مردم، برنامه ریزی های در رابطه با شهروندان باید متاثر از دانش اجتماعی مدیران باشد.
از طرفی در حوزه فرهنگی نداشتن نقشه راه بلندمدت و اکتفا کردن به برنامه های مقطعی و کوتاه مدت، باعث نرسیدن به اهداف برنامه های فرهنگی شده است. این در حالیست که الگوهای مصرف گروههای مختلف قبل از برنامه ریزی باید مورد توجه قرار گیرد. اکبرنیا می افزاید: یکی دیگر از اقدامات در زمینه تصمیم گیری های فرهنگی، جلب اعتماد عمومی است. دراین خصوص وزارت نیرو باید تعامل دو سویه با شهروندان برقرار نماید تا دغدغه های اجتماعی نسبت به صرفه جویی را افزایش دهد.
اکبرنیا: یکی دیگر از اقدامات در زمینه تصمیم گیری های فرهنگی، جلب اعتماد عمومی است. دراین خصوص وزارت نیرو باید تعامل دو سویه با شهروندان برقرار نماید تا دغدغه های اجتماعی نسبت به صرفه جویی را افزایش دهد
وی خاطر نشان می شود: «آموزش نهادهای رسمی» همچون آموزش و پرورش به سبب حضور افراد از سالهای اولیه زندگی در مدارس، نقش بسیاری دارد. این نقش از جهت جامعه پذیری، انتقال سواد انرژی و تقویت انگیزه ها و باورها اهمیت دارد. همینطور وجود مطالب در رابطه با انرژی در کتاب های درسی در همه مقاطع تحصیلی مهم می باشد.
از طرفی خنثی نبودن دانشگاه ها و شروع حرکت های علمی- اجتماعی از ناحیه آنها می تواند نه تنها در در بین مردم اثرگذار باشد، بلکه بر تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها در این زمینه هم موثر باشد. در واقع این دغدغه نباید تنها از ناحیه وزارت نیرو به نهادهای آموزشی تزریق شود، بلکه خود نهادهای آموزشی هم باید دغدغه مندی لازم در این زمینه را داشته باشند.
اکبرنیا می گوید: «تقویت نهادهای آموزشی غیر رسمی» هم همچون عناصر اثرگذار در ایجاد دغدغه در شهروندان هستند. در واقع، یکی از ارکان مهم در ارتباط دولت با مردم، حضور نهادهای مردمی یا NGO ها است. نهادهای مردمی بعنوان عناصری که فعالیت هایشان خارج از چارچوب دولت هاست، در ایجاد اعتماد و تاثیرگذاری بر رفتار مردم نقش بسیاری دارند.
این سازمان ها هم می توانند در زمینه آموزش و هم در زمینه اطلاع رسانی و هم در نقد نگاههای دولتی و سیاست گذاری ها موثر باشند. ازاین رو باید ظرفیتهای این سازمان ها شناسایی شود. همینطور برخی اعتقاد دارند که امروزه رسانه های اجتماعی به سبب فراگیری، در دسترس بودن و جذابیت جایگاه ویژه ای در بین مردم دارند و ازاین رو از این ظرفیت میتوان برای آموزش و ایجاد دغدغه های اجتماعی بهره برد.
وی ادامه می دهد: «شناسایی گروههای هدف» از این منظر مهم می باشد که هم گروههای مختلف فرهنگی، جمعیتی با نگاههای متفاوت شناسایی شوند و هم این که از رسانه هایی که این گروه ها از آنان تغذیه فکری می کنند، میتوان آگاه شد. تقسیم بندی جامعه هدف و انتخاب پیام های متناسب با هر گروه اجتماعی می تواند در صرفه جویی انرژی نقش داشته باشد. بعنوان نمونه زنان خانه دار، می توانند سهم قابل توجهی در تغییرات سبک زندگی خانوار داشته باشند.
اکبرنیا در خاتمه می گوید: «تنوع در برنامه ها و ابزارهای آموزشی»، «تعیین مراجع متناسب و«استعمال شیوه های اقناعی در آموزش» هم اهمیت دارد. چونکه متناسب با هر گروه هدف و بنا بر امکانات و مقتضیات هر نهاد آموزشی، برنامه ها و ابزارهای متفاوتی جهت عرضه آموزش ها و افزایش دغدغه شهروندان وجود دارد. ازاین رو بکارگیری مجموعه ای از افراد و یا گروه ها در نهادهای رسمی و یا غیررسمی که مورد اعتماد هستند و از محبوبیت اجتماعی برخوردار می باشند، در جهت اهداف آموزشی مثمر ثمر است.
همینطور پیام های آموزشی باید در جهت ارتقای انگیزه و دغدغه شهروندان باشد، چونکه افزایش آگاهی، صرفاً باعث تغییر رفتار مصرفی نمی گردد. از طرفی ضروری است کار فرهنگی و تولیدات به شکل دستوری و ابلاغی نباشد؛ اقناع سازی باید با بکارگیری استدلال متناسب با مخاطب صورت بگیرد. از پیام های شعاری و سطحی پرهیز شود. مخاطب احساس نزدیکی و قرابت با محتوای تبلیغ و شخصیت های آن کند. اطلاع رسانی فراگیر در افزایش آگاهی مردم صورت بگیرد و برنامه های آموزشی به صورت دراز مدت و نه مقطعی باشد.
اشتیاقی هم به راهکارهایی دراین خصوص اشاره کرده و می گوید: به نظر من، تغییرات فناورانه باید همزمان با بعد نرم افزاری صورت بگیرد. قوانین باید جهت استفاده از پنل های انرژی خورشیدی تسهیل شود. کار دیگری که باید صورت گیرد، اعتمادسازی است. گزارش های پیمایش ملی در مورد سرمایه اجتماعی نشان می دهند که اعتماد نهادی شهروندان ما خیلی پائین است. یعنی این که مردم باور اندکی نسبت به بحران انرژی دارند. ازاین رو اگر اعتمادسازی صورت بگیرد، مردم بحران بوجود آمده را می پذیرند و درصدد رعایت نکات لازم برمی آیند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب